مایلید با هم جوشن کبیر کرونایی بخوانیم؟
وقتی ۱۰۰ فراز این دعا را میخواندم، این مطالب در ذهنم خطور کرد
(1) اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ یا اَللّهُ یا...
خدایا؛ اسیر مذهبی شدهایم، در تجلیل از قرآن، نه تدبر در آیاتش. قرآن بر سر میگیرم، اما سینهها تهی از معرفت. در آن سو، قرآن مطلا زینت بخش کاخ کاسبان دین، و در این سو، انسانها را در گرداب فقر نگه داشتن و رسیدگی به یتیمان؛ اما نه به رسم گمنامی علی در کوچههای کوفه، بلکه تقسیم نان و شیر در بوق و کُرنا.
27) یَا أَحْکَمَ الْحَاکِمِینَ یَا أَعْدَلَ ......
مولای من؛ عدالت؛ این رویای دست نیافتنی. چرا امامت، پس از ۲/۵ قرن جهاد و شهادت، به غیبت منجر شد؟ باز هم تزویر جامة تقوی پوشیده. "دروغ معنوی" سرآمد منشور مذهب گشته و کسانی سنگ ظهور به سینه میزنند که با مکتب عمروعاص کمر به انحراف اندیشه علی بستهاند و با وقاحت "توحید" را در برابر "حب علی" یک وهم میخوانند؛ مداحانی کوته فکر و خوارج مسلک.
(51) یَا نِعْمَ الْحَسِیبُ (ای که چه خوش حسابگری،) ما عجیب گرفتار جمعی علی پرست شدهایم. پس چه سود از فهم شمشیر و جهاد علی، در حالیکه هنوز پی به ۲۵ سال سکوت او نبردهایم.
(68) (ای آنکه زمین را بستر زندگی قرار دادهای،) چگونه بیاموزیم که همواره عاشق زندگی چون علی باشیم. زندگی برقله را آموختیم، بیآنکه عظمت کوه را درک کرده باشیم. راستی که ما با قلهی انقلاب چه کردیم؟
(80) یَا ذَا الْجُودِ وَ النِّعَمِ یَا ذَا الْفَضْل و...
و تو ای علی؛ ای مرد خدا و مردم، پیوند عشق و شمشیر، همچنان جهل ابنملجم بر فرق تشیع علوی شمشیر میکشد. "ای مردنمایانِ نامرد که در خامرأیی همانند کودکانید؛ ای کاش نه شما را دیده بودم و نه میشناختمتان."
مولای من؛ این بار بجای پالایش نفت از عمق زمین، این جملات شما را از چاه کوفه پالایش کردهایم تا در برابر دلالان "تحریف مقدس" چون تو در برابر خوارج ایستادگی کنیم.
(85) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمک..... َاگر هم قلمی داشتم، فریادم را بر پیشانی شب قدر مینوشتم و آنگاه منتظر طلوع خورشید از شرق شلمچه میماندم. تنها در شبهای قدر کربلای 5 بود که روحمان را در شلمچه عریان میکردیم تا که آسمانیهای مستقر در زمین، منجی خرمشهر گردند.
فراز آخر دعاست و اعتراف میکنم که؛ ما معیارها را نه بر مبنای معنایش، که بر مبنای ارزشش دنبال کردیم.
(100) یَا حَلِیما لا یَعْجَلُ یَا جَوَادا لا یَبْخَلُ
و در سحرگاهان تکرار میکنم: «مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع.»
.....تا که محراب علی را غرق در خون نبینم.